مقدمه
با سلام بندهء حقیر نویسنده، درنگارش این کتابچه به جان عزیزتان هیچ گونه
قصد وغرضی نداشتم و اصولا خاک زیرپای هرچی دکترو پرستار و مامور راهنمایی
و رانند گی هستم و قصدی برای ایجاد تفرقه و نفاق بین زن وشوهرها ندارم .
اگراوائل کتابچه راخواندید وخوشتان نیامد ، فوری فرتی کتاب را به داخل سطل
زباله پرتا ب نفرمایید .
یک کمی صبر داشته باشید، سایر داستانها را بخوانید . این کتابچه دارای دو
فصل است . در فصل اول که مریض و مریضخانه نامیده می شود تا جایی که جان
داشتم از دکتر وپرستارها غیبت کردم .
در اینجا باید مردانه اعتراف کنم که قشر محترم اطبا و پرستاران از زحمت کش ترین
اقشار جامعه می باشند و چرندیات من از اعتبار و ارزش این قشر محترم نمی کاهد .
آن چه در این جا مضحکه شده ، افراد معدودی می باشند که شاید گاهی اوقات
سهل انگاری انجام می دهند .
در فصل دوم از هردری سخنی گفته ام ابتدا در فواید کلاه ایمنی داد سخن داده ام.
قابل توجه مسئولان محترم راهنمایی و رانندگی جهت پاک نمودن خلافی اتومبیل
بنده به شماره پلاک ....
در ادامه جهت غافلگیری اموات محترم به آرامستان سری زدم و این کتابچه را به یاد
اموات متبرک نمودم و در پایان به ماه عسل رفتم .
امیدوارم که خوشتان بیاید . قربان وجودتان
نویسنده : محمد جواد
برچسب های مهم