پوست هندوانه
قسمت سوم : روشهای جدید
نویسنده : محمد جواد
من جراح ومتخصص مغز واعصاب از دانشگاه کالیفرنیا هستم . الان هم مشغول
شستشو و استریل کردن دستهایم هستم .
صدای متخصص بیهوشی رو میشنوم که می گه : آقای دکتر بیمار چه مدتی
باید بیهوش باشه ؟
جواب می دم یک ربع ، من ده دیقه ای مخش رو پیاده و سوار می کنم .
با خودم میگم مردک احمق این همه با من کار کرده هنوز نمی دونه که من
ده دیقه ای یه مغز عمل می کنم .
وارد اتاق عمل می شم همه چیز آمادس ، پرستارها دور تخت بیمار که
بیهوش شده ایستادن دلر رو برمی دارم و چند بار روشن و خاموش می کنم
هو هو هو !
نوک مته دلر رو روی سر بیمارقرار می دم و آماده شکافتن جمجمه می شم .
آخ دل پیچم دوباره شروع می شه . دیشب در جشن تولد مادر بزرگم ،
زیاده روی کردم .
به طرف در اتاق عمل می دوم . بیرون می آم ، یه راست می رم تو دستشویی ! .
خیلی خوبه که مهندس سازنده بیمارستان شعورش رو داشته که بخشهای
مرتبط باید در کنار هم باشن .
اکه هی ! آب قطع شده آفتابه رو ازلای در بیرون می فرستم و داد می زنم : یکی
این آفتابه رو پر کنه .
وقتی از دستشویی بر می گردم اولین کاری که انجام می دم شستشو و
استریل کردن دستهاست . اما آب قطع شده !
راستش رو بخواید دستهای ما پزشکها همیشه تمیزه ! از خیر شستن دستها م
می گذرم وارد اتاق عمل می شم .
یک ربع بیهوشی بیمار تموم شده وبیمارمحترم مثل بز کوهی روی تخت نیم خیز
شده ! یکی از پرستارها می گوید : آقای دکتر زنگ بزنم متخصص بیهوشی بیاد ؟
می گم : نه . ما پزشکهای جدید همیشه یه راه ابداعی برای کارها داریم .
اصولا نصف علم پزشکی اینه که بتونی حواس بیمارتون رو پرت کنی .
می گم عزیزم من دکتر گالیله هستم و می خواهم شما رو با یک روش جدید و
بدون درد بی هوش کنم ، لطفا به چشمهای من خیره بشید : هشت ، شش،
هفت ، چهار، پنج ، یک .
یه اعتراف برای شما خوانندهء عزیز بکنم اون هم اینه که من از دوران ابتدایی
ریاضیم ضعیف بود و از هرچی عدد و رقمه متنفرم .
پرستار که پشت سر بیمار ایستاده با فرمان من کپسول بیهوشی رو به ملاج
مبارک بیمار محترم می کوبه وبیمار با آرامش هر چه تمام تر بیهوش می شه .
حالا من می تونم جراحیم روشروع کنم .
برچسب های مهم