هوهوخان با مطالب متنوع برای کودکان و نوجوانان و بزرگسالان

محل لوگو

ماه عسل


پوست هندوانه

قسمت هشتم: ماه عسل

نویسنده: محمد جواد

من و پارمیسا خانم به تازگی با هم ازدواج کرده ایم و قصد داریم ماه عسل

با ماشین مدل بالا و خارجی پدر پارمیسا به شمال برویم والان درجاده

چالوس هستیم و پارمیسا کاملا با احتیاط و با سرعت مطمئنه و رعایت

قوانین در حال رانندگی است .

پشت سرما صف طولانی ازماشینها ردیف شده اند.

مدام بوق می زنند وچراغ می دهند هرکدامشان که سبقت می گیرند

با دست اشاره ای می کنند .

راستش را بخواهید از اینکه پارمیسا خودش رانندگی می کند و اجازه نداده

که من رانندگی کنم د لخور هستم .

الان بهترین موقعیت برای منصرف کردن پارمیسا و رانندگی خودم می باشد .

با لحن تحقیر آمیزی گفتم : هر چی ژیان و پیکان و موتورگازی بود از ما سبقت

گرفت.

پارمیسا با آرامش هرچه تمامترجواب داد :حد اکثرسرعت مجازدراین جاده

صدکیلومتره .

_ روی این تابلوها یه چیزی برای خودشون نوشتن ، شما چرا جدی می گیرید .

چند دقیقه می گذرد . حوصله ام حسابی سررفته است.

گفتم :ماشین صفر کیلومترخارجی گرفتید ، پس کی میخواهید بهش گاز بدید ؟

پدرتون بهتربود برای شما تراکتور می خرید.

نه خیر! این حرفها هم فایده ندارد باید فتیله ء سرزنش هایم را بالا ببرم .

گفتم :عزیزم یه چیزی سمت راست ،زیر پاتون هست به نام گاز اگه یه کمی

فشارش بدید ثواب داره ، رانندگی شما منو به یاد تراکتور رانی ف ف می اندازه !

سرزنشهای من که شبیه بمباران یمن توسط سعودی بود بالاخره جواب داد

وپارمیسا به رانندگی من رضایت داد.

آخ جان تمام عمرم ، آرزویم این بود که با یک ماشین مدل با لا رانندگی کنم .

تا جایی که گاز می خوره گاز دادم . باید دویست و پنجاه کیلومتر را پر کنم .

سبقت سبقته ، مجاز و غیر مجاز هم نداره ، لایی می کشم در حد لالیگا ،

آخ باید یه زنگ به بروبچ بزنم خبر بدم .

ترس در چشم های پارمیسا موج می زد . گوش من به نصیحت های او

بدهکار نیست گفتم : هنگام رانندگی نباید با آقای راننده صحبت کنید .

نمی دانم ازکجا سروکله ء گشت نامحسوس پیدا شد . بر خرمگس

معرکه لعنت ،

گشت از من می خواست که در کنارجاده توقف کنم . زهی خیال باطل ،

گازش رو گرفتم . من که صاحب ماشین نیستم ، قبضشون رو بفرستند

برای صاحب ماشین ، منوسنه نه .

به اولین ایستگا ه پلیس راه که رسیدم ، نامردها جلویم را گرفتند ،

راه فرار هم نداشتم ماشین را به پارکینگ بردند ، گواهینامه ام فقط به

اندازه ء یک انگشت سوراخ شد پونصد شونصد نمرهء منفی هم به بنده

الطفات فرمودند بعلاوهء یک برگ جریمه ء میلیونی به عنوان کادوی عروسی .

البته این عزیزان راهنمایی رانندگی عشق جریمه اند کاری به مقصربودن

ونبودن طرف هم ندارند .

ازماشین تولید نشده گرفته تا کلاغ روی آسمان برای همه جریمه می نویسند

من با این  همه تخلف ریز ودرشت که جای خود دارم .

رانندگان یاغی ، اشتباها تشا ن را زیر فرش ما موران راهنمایی رانندگی

جارو میکنند نظر پارمیسا اینه که به جای ماشین ، من باید به پارکینگ

منتقل می شدم هرچی جارو را آب وتاب دادم جارو میوه نداد ، نظر پامیسا

عوض نشد .

بعد از یک ساعت کنار جاده ایستادن ، سوار اتوبوس شدیم تا ماه عسل مان

را ادامه دهیم .

شب اتوبوس برای غذا و استراحت مقابل یکی ازرستورانهای بین راهی ایستاد.

پارمیسا که مثل برج زهر مار شده بود پیاده نشد .

من داخل رستوران ، تنهایی حسابی جشن گرفتم و سه چهار پرس غذای

مختلف زدم بر بدن ، نزدیک بود خودم را خفه کنم .

برای رفتن هم عجله ای نداشتم آخه پارمیسا داخل اتوبوس بود .

وقتی صدای بوق اتوبوس رو شنیدم رضایت دادم .

تلو تلوخوران به طرف اتوبوس رفتم . صدای شاگرد راننده را شنیدم که فریاد

می زد : بغل دستی کسی پایین نیست ؟ با خودم گفتم الان پارمیسا

می گه : آفای ما پایینه صبر کنید تا بیاد .

با کمال تعجب اتوبوس به راه افتاد هر چی داد زدم فایده نداشت .

درحالیکه دست تکان می دادم شروع به دویدن کردم اما به گردش هم نرسیدم .

در حالیکه نفس نفس می زدم به پارمیسا زنگ زدم .

گفتم : من جا موندم ، به راننده بگو وایسه . پامیسا گفت : به من ربطی نداره .

داد زدم هرچی پول جیبم بود خرج کردم پول ندارم ، سردمه ، اتوبوس رو نگهدار .

پارمیسا با خونسردی هرچه تمام تر گفت : عزیزم پیاده بیا پات بازبشه! ضمنا

باید تعهد محضری بدی که ازاین به بعد به قوانین راهنمایی ورانندگی عمل کنی .

القصه چشمتون روز بد نبینه ، بعد از یک هفته پیاده روی به تهران برگشتم .

در حالیکه همه چیز دور سرمبارکم می چرخید و تهران بزرگ در نظرم ترهان

شده بود .

این بود داستان ماه عسل من که به علت رعایت نکردن قوانین راهنمایی و

رانندگی زهر مار شد .

توصیه می کنم شما قوانین راهنمایی و رانندگی را رعایت کنید تا به سر نوشت من دچار نشوید . میل خودتان ، از من گفتن بود .

  انتشار : ۱۰ مرداد ۱۳۹۷               تعداد بازدید : 89

دیدگاه های کاربران (0)

هوهو خان در خدمت کودکان ایران

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما