هوهوخان با مطالب متنوع برای کودکان و نوجوانان و بزرگسالان

محل لوگو

این قسمت : فتح ایران


قصه های اقا بزرگ

این قسمت: فتح ایران(اقتباسی  آزاد از شاهنامه)

 

گرد اورنده: محمد جواد

در زمان آغاز پادشاهی ضحاک ، به جهت غرور و کفر جمشید

سراسرایران دچار هرج و مرج و آشوب شده بود و مردم ایران

از حکومت جمشیدناراضی بودند .

در هر سوی ایران کسی ادعای پادشاهی می کرد و در هر طرف

جنگی برپا بود .

عده ای از سپاهیان و بزرگان ایران که در پی یافتن پادشاهی

لایق بودند به نزد ضحاک آمدند و وفاداری خود را به او اعلام کردند

و از او خواستند که پادشاهی ایران را بپذیرد .

آشپز به ضحاک توصیه کرد که فرصت را غنیمت شمارد و به ایران

حمله کند .

ضحاک با لشکریان خود و به همراه عده ای از ایرانیان به ایران

حمله کردند .

جنگ سختی بین سپاهیان وفادار جمشید و سپاهیان ضحاک

در گرفت و خونهای بسیاری ریخته شد اما سرانجام سپاهیان

جمشید شکست خوردند .

ضحاک بنابه توصیه آشپز دستور داد هرکس را که مقاومت کرد

از دم تیغ بگذرانند . جمشید از ترس حانش تاج و تخت را رها کرد

وبه گوشه ای فرار کرد . اما ضحاک به کمک جاسوسانی که در بین

ایرانیان داشت محل پنهان شدنش را یافت و او را پس از اسارت ،

بصورتی ظالمانه و با مرگی درد ناک و سخت کشت و بر تخت

پادشاهی ایران نشست .

زمانی که ضحاک بر تاج و تخت پادشاهی ایران نشست از خوشحالی

در پوستش نمی گنجید . او هرگز فکرش را نمی کرد که پادشاه

سرزمین پهناور و قدرتمندی چون ایران بشود و موفقیتش را مدیون

راهنمایی های آشپز جوانش می دانست  لذا رو به آشپز کرد و

گفت : اکنون بگو چه آرزویی داری تا آن را برآورده کنم .

برای خواندن ادامه داستان به کتابخانه های دیجیتال مراجعه

بفرمایید .

در گوگل " کتاب قصه های اقا بزرگ را جستجو بفرمایید .

  انتشار : ۲۰ اسفند ۱۳۹۷               تعداد بازدید : 49

دیدگاه های کاربران (0)

هوهو خان در خدمت کودکان ایران

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما