جدیدترین مطالب سایت
قصه های آقا بزرگ این قسمت : گلدان اتیقه نویسنده : محمد جواد در روزگاران قدیم در شهر اصفهان بازرگانی به نام خواجه رشید زندگی میکرد . خواجه رشید مردی خذا پرست و نیکوکار بود که تمام واجبات و مستحبات را به جا می آ ورد وبه مستمندان و نیاز مندان کمک فراوان میکرد و در یک کلام یک ...
قصه های آقا بزرگ نویسنده : محمد جواد این قسمت : بازرگان خسیس در روزگاران قدیم ، بازرگانان از شهرهای دور و نزدیک برای خرید قند و شکر به شکرستان می آمدند . در بازار شکرستان مردی ثروتمند و خسیس به نام خواجه منوچهر مغازه داشت . او با بازرگانان شهرهای مختلف که به شکرستان می آمدند ...
قصه های آقا بزرگ نویسنده : محمد جواد به نام خدا مقدمه یادش بخیر پدر بزرگم ، من پدر بزرگم رو آقا بزرگ صدا می زدم . اون زمان که بچه بودم برام قصه می گفت . بعضی وقتها قصه هایی از روزگاران قدیم تعریف می کرد ، گاهی هم قصه هایی از گلستان سعدی برایم می گفت ، گاهی هم قصه های ...
علی بابا و سکه های طلا نویسنده : محمد جواد قسمت اول تویسرکان شهر کوچک و آرامی بود که در نزدیکی هگمتانه واقع شده بود . علی بابا جوان زحمتکش و فقیری بود که با مادر پیرش زندگی می کرد و در روزگاران قدیم در تویسرکان جوانی به نام علی بابا زندگی می کرد . شغلش کوزه گری بود . او کوزه های ...
پوست هندوانه قسمت هشتم: ماه عسل نویسنده: محمد جواد من و پارمیسا خانم به تازگی با هم ازدواج کرده ایم و قصد داریم ماه عسل با ماشین مدل بالا و خارجی پدر پارمیسا به شمال برویم والان درجاده چالوس هستیم و پارمیسا کاملا با احتیاط و با سرعت مطمئنه و رعایت قوانین در حال رانندگی است ...